بداء در قرآن
«بداء» در لغت به معنی آشكار شدن و وضوح كامل است و به معنی پشیمانی نیز آمده، زیرا شخصی كه پشیمان میشود حتماً مطلب تازهای برای او پیدا میشود.
بدون شك «بداء» به معنای اخیر در مورد خداوند، معنی ندارد و هیچ آدم عاقل و دانایی، ممكن نیست احتمال بدهد كه مطلبی بر خدا پوشیده باشد و سپس با گذشت زمان بر او آشكار گردد لازمه این گفتار این است كه جهل و نادانی را به ذات پاك خداوند نسبت دهیم و ذات او را محل تغییر و حوادث قرار دهیم. قبل از آنكه به اصل پاسخ بپردازیم لازم است نكاتی را مورد توجه قرار دهیم.
آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الكتب؛[1] خداوند هرچه را بخواهد محو و هرچه را بخواهد؛ اثبات میكند و «امالكتاب» نزد او است» این آیه قانون كلی را بیان میكند و آن اینست كه: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یكی مرحله قطعیت كه هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد و در آیه فوق از آن اشاره به «ام الكتاب، كتاب مادر» شده است.
دیگری مرحله غیرقطعی به تعبیر دیگر «مشروط» است در این مرحله، دگرگونی در آن راه دارد. گاهی نیز از این دو به «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» تعبیر میشود. گوئی در یكی از این دو لوح، آنچه نوشته شده است به هیچ وجه دگرگونی در آن راه ندارد و كاملاً محفوظ است و اما دیگری ممكن است چیزی در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جای آن چیز دیگری نوشته شود.
فائده این «بداء» این است كه مردم بدانند، سرنوشتشان در دست خودشان است و با تغییر مسیر و روش قادرند سرنوشت خود را تغییر دهند.
اما حقیقت امر این است كه گاهی یك حادثه را با اسباب و علل ناقصه آن در نظر میگیریم، مثلاً: سمّ كشندهای را كه مقتضای طبیعتش نابود كردن یك انسان است مورد توجه قرار میدهیم و میگوئیم هركس آن را بخورد میمیرد در حالی كه این سم دارای «ضد سم» نیز است كه اگر خورانده شود اثر سم را خنثی میكند در نتیجه مرگ به خاطر «خوردن سمّ» جنبه قطعی ندارد و به اصطلاح جای آن «لوح محو و اثبات» است كه تغییر و دگرگونی با توجه به حوادث دیگر در آن راه دارد.
ولی اگر حادثه را با علت تامهاش، یعنی وجود مقتضی و اجتماع همه شرایط و از میان رفتن همه موانع و... در نظر بگیریم؛ این حادثه جنبه قطعی دارد و هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد. از امیرالمؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ نقل شده كه از پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره آیه فوق سؤال كرد، پیامبر فرمود: «من چشمان تو را به تفسیر این آیه روشن میسازم و همچنین چشمان امتم را بعد از من، هرگاه كمك به نیازمندان به صورت صحیح انجام گیرد و نیكی به پدر و مادر و انجام هر كار خیر، شقاوت را به سعادت مبدل میكند و عمر را طولانی و از خطرات جلوگیری مینماید» این روایت نشان میدهد كه سعادت و شقاوت یك امر حتمی و قطعی نیست حتی انسان میتواند با دست خود، خود را در صف اشقیاء قرار بدهد و میتواند با اعمال صالح، سرنوشت خود را تغییر دهد و همردیف اصفیاء قرار دهد.
با توجه به این، آنچه شیعه از معنی «بداء» اعتقاد دارد و روی آن اصرار و پافشاری میكند، این است كه، بسیار میشود كه ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس میكنیم كه حادثهای به وقوع خواهد پیوست و یا وقوع چنین حادثهای به یكی از پیامبران خبر داده شده در حالی كه بعداً میبینیم آن حادثه واقع نشد. در این هنگام میگوئیم «بداء» حاصل شد، یعنی آنچه را به حسب ظاهر ما واقعشدنی میدیدیم و تحقق آنرا قطعی میپنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد.
ریشه و علت اصلی این است كه گاهی آگاهی ما فقط از علت ناقصه است و شرائط و موانع آن را نمیبینیم و بر طبق آن قضاوت میكنیم.[2] علاوه بر آن «بداء» در تكوینیات حاصل میشود نه در تشریعیات.[3]
نمونههای را كه قرآن بدان اشاره كرده و به مسئله «بداء» مربوط میشود ذكر میكنیم:
1. در داستان یونس آمده كه نافرمانی قومش سبب شد كه مجازات الهی به سراغ آنها بیاید و این پیامبر الهی هم آنها را ترك گفت:اما ناگهان براساس توبه مردم و علماء،به او حاصل شد ومجازاتی كه نشانههایش ظاهر شده بود برطرف شد.[4]
2. در تواریخ اسلامی آمده كه حضرت مسیح ـ علیهالسّلام ـ درباره دختری خبر داد كه او در شب عروسی خود میمیرد اما او در شب زفاف نمرده بود هنگامی كه از او جریان را سؤال كردند گفت:من در آن شب صدقهای در راه رضای خدا دادم.»[5]
3. در داستان حضرت ابراهیم آمده است كه او مأمور ذبح فرزندش اسماعیل بوده، اما هنگامی كه آمادگی خود را نشان داد «بداء» روی داد و آشكار شد كه این امر یك امر امتحانی بوده است.
4. در سرگذشت حضرت موسی ـ علیهالسّلام ـ آمده كه او نخست مأمور شده بود كه 30 روز قوم خود را ترك گوید ولی بعداً برای آزمایش بنیاسرائیل به مقدار 10 روز تمدید شد. [6]
و فائده این «بداء» این است كه مردم بدانند، سرنوشتشان در دست خودشان است و با تغییر مسیر و روش قادرند سرنوشت خود را تغییر دهند.
-------------------------
[1] . سوره رعد، آیه 39.
[2] . ر.ك: تفسیر نمونه، حضرت آیتالله مكارم شیرازی، (دارالكتب الاسلامیه، تهران، چ 11، 1371)، ج 10، ص 9ـ241 و ر.ك: تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، (انتشارات جامعه مدرسین قم، 1365 ه) ج 11، ص 374.
[3] . علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، (انتشارات التمهید، قم، چ 1، 1378)، ص 254.
[4] . سوره یونس، آیه 98.
[5] . بحارالانوار، علامه مجلسی، (دارالاحیاء التراث، بیروت)، ج 2، ص 131.
[6] . بقره/51
تنظیم برای تبیان: شکوری_گروه دین و اندیشه